در جستجوی گلی در اعماق اقیانوس

مد من مکس
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «او» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

چاه بابل

کاش زمان کمی سریعتر عبور میکرد. مثل دونده ای که برای هدفی. پس کی تمام می شود؟ کاش این روزهای دور طولانی تمام شوند. کاش روزشمار داشت این فاصله. بعد می رسیدیم. می رسید دونده. خسته از اینهمه دویدن. می ایستاد زمان. در لحظه ی رسیدن. آرام می گرفت. چرا همه چیز این جهان را وارونه آفریده اند؟ چرا من که تو را دوست دارم اینهمه دورم؟ چرا که تو آرامش منی، من نیستم؟ چرا زمان ابتدا کند است و بعد تند می شود؟ چرا درهایی که برای آمدن باز می شوند با درهایی که برای رفتن باز می شوند تفاوتی ندارند؟ چرا تصویر تو در آستانه اینقدر هیجان دارد؟ چرا انتظار تو اینقدر شیرین و کشنده است؟ می دانی تا صبح می توانم برایت سوال بنویسم. می توانم بنشینم همینجا در وسط اینهمه بهم ریختگی و وارونگی و برایت سوال طرح کنم. اما خب همه مان رفوزه ایم از این سوالها. نه همه که حتی یکی از اینها. چرا هوا برای زندگی کافی نیست؟ قربان خنده ات بشوم من...امروز کارت گرفتیم برای دعوت به مراسم سالگرد شرکت. نام زیبای تو روی پاکت بود. غروری که از کنار نام تو بودن در زیر پوستم دوید برایم عجیب خوشایند بود. انگار که گفته باشند جناب آقای محمدرضا از این پس شما در مقام بس مقرب تری قرار دارید. یا چه می دانم چیزی از این دست. خلاصه که در توصیف آن حس لحظه ای که نامت را در همسایگی نام خودم دیدم قدری ناتوان به نظر می رسم. همین قدر بدان که کمی بیشتر از لحظه ای قبل از آن دوستت دارم.



پ.ن:

ــ عنوان پست، نام کتابی از رضا قاسمی است که کمی دیگر تمامش می کنم و به همه شمایی که اینجا را نمی خوانید توصیه میکنم از هر دستفروشی شده تهیه اش کنید و بخوانیدش...

  • میم